رمانی درباره مادربزرگ امام زمان (عج) به چاپ رسید
تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۸۷۸۱۴
کتاب «سر بر دامن ماه» نام رمانی است که درباره بانو حُدیث، مادربزرگ امام زمان (عج) نوشته شدهاست. او همسر امام هادی(ع)، مادرِ امام حسن عسکری(ع) و جده قائمِ آل محمد(عج) است.
به گزارش خبرنگار کتاب ایران اکونومیست، کتاب سر بر دامن ماه داستان زندگی مادربزرگ امام زمان (عج) است و در خلال زندگی این بانوی بزرگوار، زمانه و عصر امام هادی (ع)، امام حسن عسکری (ع) و دوران به امامت رسیدن حضرت حجت (عج) روایت میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بانویی که در دوران خلیفه عباسی و عصرحیرت که وضع شیعیان به شدت سخت شد و هر روز ادعایی در رابطه با جانشینی امام یازدهم بالا میگرفت با ارادهای پولادین مقابل عباسیان و فرزندش جعفر ایستاد و اجازه نداد آنان ریشه شک را آبیاری کنند و کمر به نابودی اعتقادات شیعیان ببندند.
درباره نویسنده
فاطمه دولتی متولد ۲۰ بهمن ۷۳ شهر فومن است. طلبه سطح دو تعلیم و تربیت و دانشجوی ارشد مطالعات زنان است. عضویت در هیئت تحریریه ماهنامه پیام زن و رشد خانواده را در کارنامهاش دارد و تاکنون چندین دوره آموزش یادداشتنویسی مطبوعاتی داشتهاست.
از آثار او میتوان شب چهلم را نام برد. این اثر مجموعه روایت هایی از ملاقات های نورانی است. در این کتاب سعی شده خاطرات معتبر از تشرفات علما خدمت امام زمان(عج)، به زبان جذاب بازنویسی شود. خواننده با خواندن هر داستان خود را در میانه ماجرا می بیند و با فرد هم ذاتپنداری می کند.
دولتی علیرغم سن کمش آثار برجسته و تحسین شده دیگری را نیز در کارنامه خود دارد. از آن میان میتوان به شیردارخوین؛ کتابی که به روایت زندگی سردار شهید محمد جواد دل آذر پرداخته، اشاره کرد و همچنین آخرین اثر او؛ پهلونشین است که خاطرات کمتر شنیده شده محافظان امام خمینی (ره) را روایت میکند و در دست چاپ است.
قسمتی از متن کتاب
چهار زن کنار هم نشستهاند، سربهزیر و خاموش. از رخ زردشان میتوان فهمید که تمام این مدت کم خوردهاند، کم خوابیدهاند و بسیار گریسته اند.
حکیمه دست بر شانهام میگذارد، نگاه از پنجره اتاقم میگیرم. میگوید: «ضرورتی نیست هم اکنون به ملاقاتش بروی. چشمهایت به خون نشسته و بیش از هرچیز، به آسودن نیاز داری. آبی به صورتت بزن و رحم کن به خودت.»
با یادآوری چشمهای بسته ابوالادیان و تکههای جگرش که بر خون نقش زده بود، درد در قلبم میپیچد. پسر پیرزن را نیافتم. چهار نفر به سوی بلد رفته بودیم و سه نفر بازگشتیم. حالا پیکر ابوالادیان را به خانه عثمان بردهاند و من اینجا هستم.
حکیمه ادامه میدهد: «پس از نماز شام، کنیزان و زنان آزاد شدند. ساعتی در همین اتاق چشم انتظار تو بودند، وقتی از آنچه بر سرتان آمده بود خبر رسید، بدون اینکه معطلشان کنم، به سوی خانههایشان راهیشان کردم. این چهار کنیز هم که خانهای ندارند جز همینجا. همهشان در صحت و سلامت بودند. نگاه به چهرهشان نینداز، تنی به آب بزنند و جامه تمیز بپوشند، رنج زندان از جانشان به در خواهدشد.»
اکنون باید شاد باشم و شاک رخداوند، اما به آهی بغضم را فرو خوردم و میگویم: «نمیدانم چه حکمتی است؛ ابوالادیان محرم راز بود و عزیز، رفتنش را باور ندارم.» مقنعهام را مرتب میکنم: «انصاف نیست بیش از این چشم انتظارشان بگذارم. سری به خلوتشان میزنم و حالشان را میپرسم. نرجس خاتون کجاست؟»
حکیمه به زمزمه میگوید: «در تب میسوزد. داخل یکی از اتاقها جایش دادم تا آسوده باشد.»
رمان سر بر دامن ماه نوشته فاطمه دولتی در شمارگان هزار نسخه در ۲۷۵ صفحه و به قیمت ۹۵ هزار تومان توسط انتشارات کتاب جمکران در تابستان ۱۴۰۱ چاپ شد.
منبع: خبرگزاری ایرنا برچسب ها: مسجد مقدس جمکران ، امام زمان(عج) ، امام حسن عسکری ، امام هادی (ع) ، کتابمنبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: مسجد مقدس جمکران امام زمان عج امام حسن عسکری امام هادی ع کتاب امام حسن عسکری امام زمان امام هادی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۸۷۸۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایت سیمین دانشور از دیدار با امام خمینی(ره)
به گزارش «تابناک» به نقل از جماران، هشتم اردیبهشت ماه سال ۱۳۰۰ بود که دختری در خانوادهای از اهالی شیراز به دنیا آمد که اسمش را سیمین گذاشتند. او سالها بعد شد یک نویسنده کاردرست که رمانی به نام سووشون از زیر چکاچک قلمش بیرون آمد. رمانی که به هفده زبان زنده دنیا ترجمه شده و یکی از پرفروشترین آثار ادبیات داستانی ایران است. سیمین دانشور به همسری جلال آل احمد در آمد. او در نخستین انتخابات که در فروردین سال ۴۷ انجام شد ریاست کانون نویسندگان ایران را عهده دار شد. امروز سالروز ولادت این بانوی ادیب ایرانی ما را بر آن داشت تا به خاطرهای از او با امام خمینی (س) بپردازیم. سیمین دانشور در همان اوایل انقلاب به همراه جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران خدمت امام رسیدند. در این دیدار بسیار تحت تاثیر محبت و لطف امام قرار میگیرد. خودش گفته است:
«وقتی امام را دیدم، تحتتأثیر او قرار گرفتم. آنقدر که این پیرمرد باشکوه، آرام و لطیف بود نمیتوانستم در برابر اشتیاقی که پیدا کردم مقاومتی کنم. خم شدم و عبای ایشان را بوسیدم.» (۱)
مرحوم شمس آل احمد نیز در خاطره دیگری از این دیدار سیمین چنین روایت کرده است:
با اوج گیری انقلاب اسلامی آقای خمینی به ایران آمدند. من در آن ایام مریض بودم و در خانه و بیمارستان بستری. امام در مدرسه (علوی) ساکن شدند. من اخبارش را از روزنامه و رادیو و تلویزیون پیگیری میکردم. تشنگی و شوق مردم برای دیدن ایشان وصف ناپذیر بود. من هم خیلی شایق بودم. در آن زمان گروهی از اعضای کانون نویسندگان ایران - که من در اول انقلاب با دیدن مسائلی از آن استعفا کرده بودم به خدمت آقا رفتند که خبرش در مطبوعات منعکس شد. در آن جلسه امام به خانم سیمین دانشور عنایت کرده چند کلمه هم با ایشان صحبت مینمایند. در آن روزها به آنهایی که خدمت امام رفتند حسودیم میشد و خانم دانشور هم به من پز میداد که من رفتم امام را دیدم و شما ندیدید! (۲)
مرحوم شیخ مصطفی رهنما، تنها عضو روحانی کانون نویسندگان از آن دیدار تاریخی نقل میکند: «.. در این دیدار خانم سیمین دانشور در حال بالا رفتن ار پلهها به من گفت: آقای رهنما من چادر سرم نیست، امام ناراحت نشود. من گفتم: نه همین روسری را که مقداری جلو بیاوری تا موی سرتان پوشیده باشد کافی است.»
۱. پناهیفرد، سیمین دانشور در آیینهٔ آثارش.
۲. این بخش از مطلبی که پیش از این در سایت جماران منتشر شده بود، استخراج شده است.